سری کتابهای راهیان نور
قسمتی از کتاب (7) بستان (قسمت چهارم)
ما شاهد حرکت نیروهای زرهی دشمن به منطقه ابونه و روستای ابوچلاچ در یک کیلومتری غرب شهر بستان بودیم. دشمن علی رغم پیروزی های بدست آمده اش ، از حرکت شتاب زده خودداری می کرد. آنها ترس و وحشت از نیروهای مردمی داشتند. آتش باری عراقی ها وحشتناک بود و ریختن گلوله ها بر شهر و سر مردم بی گناه لحظه ای قطع نمی شد. شهرداری ، پاسگاه ژاندارمری ، بخشداری، اداره آموزش و پرورش، خیابان اصلی شهر ، جاده عبور و مرور بستان – سوسنگرد ، روستای رمیم و .... هدف شدیدترین بمبارانها قرار گرفت.
.......جنب و جوش جوانان شهر برای دفاع لحظه به لحظه افزایش پیدا میکرد. در اثر تیر اندازی مردم علیه نیروهای دشمن با انواع اسلحه، سربازان عراقی که تا کناره ی رودخانه ی کرخه پیش روی کرده بودند ، مجبور به عقب نشینی شدند.رادیو صوت الجماهیر عراق در بامداد روز اول مهر اعلامیه ای پخش کرد: به نام خدا. ارتش رهبر امت عرب و قادسیه، هم اینک در میان برادران و خواهران خویش ، صف های دشمن فارس را ویران می سازد. دلاوران ارتش قادسیه که در حال ورود به شهرهای بستان و سوسنگرد می باشند. به یاری برادران عرب در بند خود خواهند شتافت و آنان را از یوغ استعمار مردم فارس رها خواهند کرد. درود بر شما مردم شهر بستان که از این پس آزادی و حریت و استقلال خویش را با کمک ارتش قادسیه به دست خواهید آورد و فارس ها را بیرون خواهید کرد. پس ، از برادران خود استقبال کنید. به یاری آنان بشتابید و به فارسها پشت کنید که این ها دشمن شما و ما هستند......